مسافرت بابلسر(17 تا 24 مرداد )
این چند روزه که نبودیم رفته بودیم مسافرت.اول رفتیم تهران خونه عمه موندیم .بعد با همدیگه رفتیم بابلسر.÷سر خوبی نبودی اینبار .اذیت نمی کردی ها.ولی همکاری هم نمی کردی.نه گذاشتی درست و حسابی عکس بگیرم . با بچه ها بازی نکردی .آیلین رو می زدی.نه راه رفتی . حیف کفش و دمپایی که برات برده بودم.تو دریا گریه کردی. هواهم خیلی گرم و شرجی بود. ولی خوش گذشت بهمون. عکسها در ادامه مطلب آرتین در رستوران ودر حال خراب کردن دستمال کاغذی ها آرتین در چایخانه ویلا آرتین و دخترعمه هاش (القار= بَب & آیلین = آیدی ) آرتین در ساحل دریا ...
نویسنده :
مامان آرتین
0:28
عکس آرتین و مامانش
برای پسرم
ماه من... بر آسمان قلبم تابیدی و روزگام ر با عطر نفس هایت شاداب کردی.. امروزم را... حس عجیب مادر بودن را... ورود به جایگاه پاک بودن را... همه را مدیون تو هستم "پسرم" ...
نویسنده :
مامان آرتین
2:35
آرتین دو ساله شد
تولدت مبارک کوچولوی خوشگلم الان ساعت 2 نصفه شبه هفتم مرداده.آرتینم تازه خوابیده. مهمونهامون رفتن . دیشب هال رو تزیین کرده بودیم. شب بادکنکها یکی یکی می ترکیدن.صبح 4تا مونده بود.صبح آرتین بیدار شد و اومد توی هال با چشمهای خواب آلودش اول تزیینات رو دید و گفت :بیییییی (تعجب کرد).بعد کولر زمینی آنا اینا رو دید و گفت: بییییییی.بعد بادکنکهای روی مبل رو دید و بازم گفت : بیییییی.خلاصه بعد از کلی تعجب صبحانه خوردیم. و آرتین رفت خونه مامانی اینها تا من به کارام برسم.خاله نیر وخاله منیر و دایی هم بودند و کلی بهش خوش گذشته بود.من و بابا هم کلی تدارکات شب رو آماده کردیم و حدودساعت 2ظهر بابا آرتین رو آورد و خوابو...
نویسنده :
مامان آرتین
2:6
یک روز مونده به تولد 2سالگی
پیارسال این موقع که هنوز تو نبودی و فردا قرار بود تشریف فرما بشی من و بابا اتاقت رو آماده می کردیم ویه ساک از لباسهای کوچولوت آماده کردیم که وقتی دنیا اومدی تنت کنن. بازار عکاسی و فیلمبرداری هم که به راه بود.شب جالبی بود . منتظر دیدن روی ماهت بودیم شدیییید. الان..... هم داریم اتاق رو برای تولد دو سالگیت تزیین می کنیم.شونزده تا بادکنک باد کردیم. تا الان که 5 تاش ترکیده.فک نکنم تا صبح چیزی بمونه.وقتی می ترکن مثل بمب صدا می دن.وحشتناکه.تو هم خوابیدی. ...
نویسنده :
مامان آرتین
1:32
تدارکات تولد 2 سالگی آرتین
توی مسافرت سه نفره مون تصمیم گرفتم کیک تولد و لباس و تزیینات تولد آرتین باب اسفنجی باشه.بهمین خاطر در به در دنبال لباس باب اسفنجی بودم که پیدا نکردم و بلوز شورت زرد رنگ خریدم.تزیینات باب اسفنجی و کلاه تولد پیدا کردم و خریدم.اوایل رمضان هم سفارش کیک رو به قنادی داده بودم.چون تولد روز عید فطر بود و می ترسیدم کیک نپزن.خلاصه از چند ماه پیش در حال تدارک بودیم . ...
نویسنده :
مامان آرتین
1:12
پا توی کفش بزرگترها
چند روزی میشه که به : پوشیدن کفش و دمپایی های بزرگ ، بستن ساعت و حلقه بابا به دستت وادکلن زدن و ...علاقمند شده آرتین کوچولوی من. ...
نویسنده :
مامان آرتین
1:26