چهار شنبه سوری 93
آتشی روشن کردم و عهد بستم تا خاموش شدنش دعایت کنم.
می دانم به آنچه میخواهی می رسی....
چون من هر بار یک هیزم به آن اضافه می کنم.
آرتین کوچولوی خوشگلم امسال سومین چهار شنبه سوری عمرش رو دید. باز هم خونه مامانی بودیم. البته امسال دو تا عمو به جمعمون اضافه شده بودن.عموی خاله منیر و عموی خاله نیر. مثل هر سال آتش روشن کردیم و ترقه و آبشار و ..... که آرتین با اشتیاق تمام ما رو همراهی کرد و خوش گذشت .
اینم بگم که شب هایی که خونه مامانی دور همیم ، وقت برگشتن آرتین میره میچسبه به عمو علی و باماشین اون میاد خونه مون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی