آرتین منآرتین من، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

آرتین... مرد کوچک خانه ما...

وبلاگ آماده است...

بالاخره پس از چند روز و شب تلاش بي وقفه وخستگي ناپذير و شب بيداري هاي من و منير وبلاگ همين الان  به سلامتي آماده شد.هورااااااااااااااااااااااا                                                    تقديم به منير       ...
3 آذر 1392

دندون دوازدهم

بالاخره بعد از يك هفته ، آرتين من امروز كمي حالش بهتر شده.سرماخوردگي و اسهال و استفراغ و دندون جديد خوشگلم رو از پا در آورد.بماند كه خوشگلم هم پدر مارو در آورد با گريه هاش و شب بيداري هاش.خلاصه كه هفته بدي بود و همگي اذيت شديم.و من در ميان گريه هاي ناتمام آرتين يه دندون ديگه كشف كردم.ماماني هم در روندبهبودي نقش بسزايي داشت كه دستش درد نكنه راستي دست خاله منير هم ندرده كه تو اين هفته مديريت وبلاگ و اسباب كشي و ... برعهده داشت. ديروز عصر حال آرتين كمي خوب بود و داشت مشق هاشو مينوشت... ...
2 آذر 1392

آرتينم راه ميره

آرتين خوشگلم امروز در اولين روز ورود به 16 ماهگي با تسلط خوبي و بطور خودجوش شروع به راه رفتن كرد.وقتي ميبينمت كه آروم آروم وسط هال داري راه ميري و دور خودت ميچرخي و كنترل و توپ رو از رو زمين برمي داري دلم ميخواد بخورمت.خيلي كم مي خوري زمين و گريه هم نمي كني ...
2 آذر 1392

حكايت آن لحظه ناب كه مادر شدم (در تاريخ 91/5/7)

  عاقبت در يك شب از شبهاي دور /كودك من پا به دنيا مينهد آن زمان برمن خداي مهربان / نام شورانگيز مادر مينهد آن زمان طفل قشنگم بيخيال/ در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پاك ياس ها/ در مشام جان من پيچيده است آن زمان ديگر وجودم مو به مو / بسته با هستي طفلم ميشود آن زمان در هر رگ من جاي خون / مهر او در تار و پودم ميشود ميفشارم پيكرش را در برم / گويمش چشمان خودرا باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش / در كنارم زندگي آغاز كن ميگشايد نور چشمم ديدگان / بوسه ها از مهر بر رويش زنم گويمش آهسته اي طفل عزيز / ميپرستم من تورا مادر منم    ...
30 آبان 1392

وبلاگ آرتين يك ساله شد

يكسال گذشت....... يك سال پيش در چنين روزي خاله منير براي آرتين وبلاگ درست كرد.اون روز آرتين سه ماه و بيست ويك روزه بود.دستت درد نكنه خاله منيييييييييييييييييييييييييير   ...
30 آبان 1392

...

عشق یعنی نیمه شب تو خلوت و تاریکی دو تا چشم نگران بهت زل بزنه و وقتی دید کنارش هستی و آروم نوازشش میکنی یه لبخند بزنه و بازم بخواب بره عشق یعنی وقتی یه غریبه میبینه صورت کوچولوش و زیر گردنت قائم کنه و با دستاش محکم بغلت کنه و تند تند نفس بکشه ...
26 آبان 1392