آرتین منآرتین من، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

آرتین... مرد کوچک خانه ما...

آرتين 17 ماهه

1392/10/10 1:32
نویسنده : مامان آرتین
211 بازدید
اشتراک گذاری

توي اين روزهاي سرد و برفي مرد كوچيك من 17 ماهه شد....

*آرتينم خيل شلوغ و شيرين شده.همش توي هال در حال پياده رويه.ميره نمكدون ها رو از روي ميزها برميداره و خيلي دوست داره كه چند تاش رو با يه دست برداره. بعد مياره مرتب ميچينه روي زمين و بعد براي خودش دست ميزنه.اگه نشته باشم جلوي تلوزيون در يك حمله ناجوانمردانه كنترل ها رو از چنگ من در مياره وشبكه ها رو عوض ميكنه.مدل خاصي براي راه رفتن پيداكرده.اول از روي زمين بلند ميشه بعد سينه اش رو ميده جلو و بعدبا سرعت شروع ميكنه به راه رفتن.بعد من با صداي بلند ميگم كجاميري پنگوين من؟!بعد اون بدون اينكه نگاهم كنه خودشو برام لوس مي كنه و صورتش رو له !! ميكنه . ( مثل عكس )

*از پله آشپزخونه سرپا بالا ميره .اول ميره سراغ لباسشويي و تنظيماتش رو بهم ميريزه و عروسك انگشتي هاش رو ميندازه داخل.بيچاره عروسكها هر بار كه لباسشويي روشن ميكنم شسته ميشن.بعدميره سراغ كابينت و وسايل رو ميريزه بيرون.بعد ميره سراغ اجاق گاز و زير غذاهارو كنترل ميكنه كه يه وقت نسوزن.البته بعضي وقتها هم زير غذا رو كم و زياد و يا خاموش ميكنه.بعد مياد سراغ من كه در حال شستن ظرف هستم.منو هل ميده كنار و كابينت زير ظرفشويي رو باز ميكنه و انجا روميريزه به هم.از اونجا شيشه شور و دستمال برميداره و دستي به سر وروي آشپزخونه ميكشه.كشو هارو هم كه نگو.انگار توشون زلزله اومده.كلا مثل سايه تعقيبم ميكنه و به دست و پام ميپيچه.بعضي وقتها كه عجله اي كار مي كنم اونقدر لاي پاهام ميره كه كم مي مونه با كله بخورم زمين.ميترسم بمونه زير پاهام له بشه.وقتي ميخوام از يخچال چيزي بردارم زود خودشو ميرسونه و در يخچال رو محكم ميبنده كه من بيچاره ميمونم لاي يخچال.اگه زود به خودم نجنبم گردنم ميمونه تو يخچال و قطع عضو ميشم.(يادش بخير اوايل كه راه نميرفت ميومد مي نشست كنار پاهاي من و قطرات آبي كه از ظرفشويي ميچكيد رو پاك مي كرد.).تازگيها ياد گرفته در سطل آشغال رو باز و بسته ميكنه و سرك ميكشه.

*تو خونه ماماني هم كه آخر عشقه.با خاله ها و دايي و ماماني بازي ميكنه.تو تلوزيون عكس مسجد ببينه يا اگه صداي اذان و نوحه بشنوه از خودش صداي بوس در مياره و يك راست ميره سراغ مهر و چادر نماز ماماني .اونها رو مياره تا ماماني نماز بخونه. گاهي وقتها چندين بار ماماني رو مجبور به نماز خوندن ميكنه.حتي خاله ها رو هم وادار ميكنه براش نماز بخونن و اون مهر و برداره و فرار كنه.

*با خاله منير بطور حرفه اي رقص آذري و يالي!؟ تمرين ميكنه.پاشو بالا ميكنه.دور خودش مي چرخه و ميرقصه

*غذاي جديد نتونستم بدم بهش .فقط پنهاني داخل سوپش تخم بلدرچين له ميكنم.

* چند وقتيه دارم يادش ميدم وقتي وارد اتاقي ميشه در بزنه و و اونم دست كوچولوش رو مشت مي كنه و ميكوبه به در.

*آرتينم ياد گرفته از صورتم بوسم كنه ( نه از راه دور ).محكم بوسم ميكنه و در اون لحظه انگار دنيا رو به من ميدن و بهد من برميگردم ده تا بوسش ميكنم.

*رنگ آبي و قرمز رو از حلقه هوش يادش دادم و تقريبا مسلطه

*بابا كه از راه مي رسه ميره پشت در كشيك ميده.باباش كه درو باز كرد پا ميذاره به فرار.باباش دنبالش ميكنهو ميگيردش .بعد آرتين با انگشت اشاره اش بالا رو نشون ميده كه يعني منو بنداز بالا.باباش ميندازدش بالا بعد ميچرخونه بعد درازش مي كنه وسط هال.اين كار هر روزشونه

لغتنامه آرتين : قَ( همون قَ ي هميشگي ) - قاقا (خوردني ها ) - بَبيس ( عروسك )

- ماما - مَم ( بابا + بقيه ) - بَب ( كلاغهاي روي درخت وشايد برگ درخت ها كه تكون مي خورن ) - بَب قم (؟) - جيز جَ (؟) - بو وَ (؟) - قد (قند ) - تق ( تق تق در )

كشوي كابينت زلزله اومده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نسترن
8 دی 92 12:37
ای جانم چقدر بزرگ شده و کار تازه یاد گرفته....شالگردنشم خیلی نازه
roshanak
9 دی 92 1:10
nazhiii artinjunam,17mahegit mobarak!!hesabi shulugh shodiaa dg