آرتین منآرتین من، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه سن داره

آرتین... مرد کوچک خانه ما...

عشق من

تقدیم به آرتین کوچولوی خوشگلم عشق من کودک بمان دنیا بزرگت می کند    بره باشی یا نباشی گرگ گرگت میکند عشق من کودک بمان دنیا مداد رنگی است  بهترین نقاش باشی باز رنگت میکند عشق من کودک بمان دنیا دلت را می زند سخت بیرحم است میدانم که سنگت میکند     ...
13 مهر 1393

آرتین 26 ماهه

اونقدر بانمک حرف  میزنه و اونقدر لغت جدید میگه که یادم نمیمونه اینجا بنویسم. تقریبا بیشتر کلمات رو میگی ویی یه جوری  میفهمونی خوشگلم تغییرات لغتنامه آرتین : عَنچ ( چانه )    -     مون (بینی)    -    آجی (حاجی . به بابایی و بعضی وقتها به بابا میگه )    -    چیسی   ( کیشی .به بابا و من و نیر وبعضی ها میگه )   -  آمان ( حمام )      -   پوسات ( پوشک )    -    نُنُت ( کنترل )   -   نونوچ  ( کنجدهای روی بربری  و تخمهای هندونه)  -   چَسَت ( قشنگ )   -   ای م َ (...
7 مهر 1393

بازم مسافرت......(26-27-28 شهریور)

اینبار با مامانی اینا رفتیم مسافرت. مثل همیشه خیلی خوش گذشت.مخصوصا به آرتین .آرتین که داره حرف می زنه کلی با شیرین زبونی هاش مسافرتمون رو خاطره انگیز کرد. به بابایی میگفت : آجی (حاجی ) .. با تخم مرغ  زد تو سر دایی . با شیشه نوشابه باباشو زد. و خلاصه کلی شلوغی کرد و آتیش سوزوند. ...
30 شهريور 1393

دیدار بعد از 12 سال

این چند روزه سرمون شلوغه . عمه فاطی از تهران اومده و بساط مهمونی به راهه. آرتین کوچولوی من هم با دختر عمه ها بازی می کنه .با آیلین آبشون توی یه جوب  نمیره و میزندش. دوشنبه 24 شهریوررفتم تبریز خونه دوست دوران دانشجوییم سعیده. سعیده دو پسر ده ساله و ده ماهه خوشگل داره.اخلاق سعیده عوض نشده بود.مثل همیشه گرم و مهربون.باورم نمیشه از اون دوران شیرین 12 سال میگذره. اون روزها همه مون دخترهای جوون هیجده ساله ای بودیم سرشار از انرژی و البته بدون مسئولیت. رفته بودیم دانشگاه که درس بخونیم و در آینده کسی بشیم برای خودمون.و الان همون آینده بود.همه مون شاغل شده بودیم. هر کس برای خودش تشکیل زندگی داده بود و بچه و مسئولیت و ... کمی از ش...
24 شهريور 1393

آرتین 25ماهه

این روزها آرتین شلوغتر شده.دیگه هیچی سر جاش نیست.ادکلن توی آشپزخونه پیدا میشه... گردنبند من توی ساک.... ماشین اسباب بازی توی آشپزخونه و اتاق خواب.....توپ  هم که همه جاهست چون حدود ده تا توپ داره آرتین که به اتاق ها و آشپزخونه یکی دو تا می رسه.علاقه عجیبی به طلا پیدا کرده.هر وقت من با تلفن حرف می زنم خرابکاری می کنه.وقتی مامانی نماز میخونه آرتین هم روسری سرش میکنه و وایمیسته به نماز.مدام دستهاشو عقب جلو می بره و زیر لب میگه ( ابَّ  -اب َّ ) . ا ز کارهی جالب آرتین اینه که وقتی برقها قطع میشه ذوق میکنه زود بلند میشه و همه لامپها و تلوزیون و لباسشویی رو تست می کنه.اگه دستش به لامپ نرسه با مگس کش اونقدر ض...
7 شهريور 1393